حجاج شيعي در دوره صفوي
حجاج شيعي در دوره صفوي
حجاج شيعي در دوره صفوي
نويسنده:رسول جعفريان
درآمـد
حج اكبر و مشكلات شيعيان
در اين موارد دو مسأله براي شيعيان مطرح مي شد; يكي اينكه شيعيان از سنيان متابعت كنند و ديگر آنكه متابعت نكنند.
در صورت اول روشن بود كه حج آنها ناقص بوده و حجاج مُحْرم باقي مي مانده اند; در اين وضع، اگر كسي مي خواست از حال احرام بدر آيد به چه صورت ممكن بود؟ آيا به «هَدْي» مي شد (كما اينكه رضوي از مرحوم مجلسي، نقل مي كند، برگ 48 ـ پ) يا به «عمره مفرده» مؤلف ما رأي اول را مي پذيرد; مگر آنكه از ايام حج بگذرد و هدي نكند كه در آن صورت بايد عمره مفرده انجام دهد.
بر اساس فتواي كساني كه عمره مفرده را، راه در آمدن از احرام مي دانستند، حاجياني كه در اين سال ها عمره مفرده انجام نداده بودند هنوز مُحْرم بوده و حق نزديك شدن به همسر خود را نداشتند. لذا رضوي مي گويد: علماي اصفهان، قم و شيراز حاجيان را از ورود به شهر منع مي كردند تا اينكه مرتكب زنا نشوند. براي افرادي كه نيابتي رفته بودند، پرداخت نصف اجرتِ مقرر را بر ورثه ميت لازم مي دانستند. او مي گويد كه وقتي در سال 1099 عازم حج شدم ابتدا [از كاشان ]وارد اصفهان شده و در آنجا نزد عالم فاضل ملا ميرزا 4 كه شيرواني بود رفتم; او از من پرسيد: آيا قصد سفر حج داري؟ گفتم: آري. گفت: چون امسال ترس از «حج اكبر» و مشتبه شدن امر وجود دارد; من شاگردان و نزديكانم را از رفتن منع كردم. رضوي مي گويد آن سال موافق ميل سني ها، حج اكبر رخ داد; اما اختلافي در رؤيت نبوده و لذا مشكلي پيش نيامد.5
فرض ديگر آن بود كه شيعيان از سنيان پيروي نكنند. در اين صورت مشكل ديگري كه براي شيعيان به وجود آمد آزار و اذيت و احياناً كشته شدن آنها بود. رضوي مي گويد: تقيّه در اين موارد واجب است. او از پدرش نقل مي كند كه ملا خليل قزويني به حج مشرف شده و اين مشكل مطرح شد; او از آنان پيروي نكرده و زماني كه رؤساي آنان متوجه شدند، حكم به قتل او كردند. ملا خليل در تنوري مخفي شده و به [نقطه اي از] حجاز رفت و تا موسم آينده در آنجا باقي ماند. در وقت آمدن به موسم، در قيافه هيزم كش و خاركن در ميان قافله به مكه درآمده، حج انجام داد و برگشت.
او مي افزايد: فاضل ديگري (كه در حاشيه همان كتاب، ملا زين العابدين [بن نورالدين ]ياد شده) از آنان پيروي نكرده و به قتل رسيد. رضوي مي گويد: البته فقيهاني نيز بوده اند (مثل ملا هادي در كاشان) كه حج اين موارد را نيز درست مي دانسته اند. موارد ديگري را نيز از اين نمونه فقيهان ياد كرده كه يكي مير عبدالغني6 است. از ابن الخراساني نيز نقل كرده كه وقتي از سفر حج برگشته گفته است كه اين حج، حج واجب او نبوده و او قبلاً حج واجب خود را انجام داده بوده است.او بعد از حج، عمره مفرده انجام داده و از احرام درآمده است.7
كشتن علماي شيعه به جرم تلويث كعبه
محبي حنفي نيز در ذيل شرح حال «شيخ حر عاملي» (1033 ـ 1104) اين ماجرا را نقل كرده است. او مي گويد گروهي از «سدنة البيت» متوجه تلويث كعبه شدند و خبر آن در شهر پخش شد. شريف مكه كه در آن وقت «بركات» بود با قاضي آن «محمد ميرزا» در اين باره به بحث پرداختند; به ذهن آنان چنين خطور كرد كه كار «رافضه» باشد، پس بر آن يقين كردند و گفتند تا هركسي كه به رفض شهرت دارد او را بكشند. گروهي از تركان و اهل مكه، به حرم آمده و به پنج نفر برخورد كردند. يكي از آنها سيد محمد مؤمن بود كه من شنيده ام او فردي مسن، متعبد و زاهد بوده و به تشيّع شهرت داشته است. آنان، او و ديگران را كشتند. وي درباره شيخ حر مي گويد: در موقعي كه خبر شهرت يافت، به ديگران اخطار كرد تا از خانه خارج نشوند. وقتي اين چند تن كشته شدند، آنها در جستجوي ديگران به تفتيش پرداختند، شيخ حر به سيد موسي بن سليمان از شرفاي حسني مكه پناه برده و از او خواست تا وي را به يمن فرستد و او نيز چنين كرد. محبي مي گويد: من گمان نمي كنم كسي كه بويي از اسلام و يا حتي عقل برده باشد دست به اين كار بزند.10
سباعي با اشاره به اين نقل ها11 مي گويد: يكي از توهمات متعصبانه آن عهد در ميان عامه اين بود كه شيعيان بر اين باورند كه تنها با تلويث بيت، حج آنها درست خواهد بود! سباعي مي گويد: اين امر به هيچ روي با منطق و عقل سازگار نيست; اگر چنين بود، هرساله، به دليل حضور هزاران شيعه در مكه، نبايد جاي سالمي براي كعبه مي ماند. او تأكيد مي كند كه اين باور قديمي ترك هاست و من نمي دانم چگونه عقل آنان اجازه مي دهد كه چنين بينديشند. او از اين توهم نامعقول، آن هم زماني كه مسلمانان نياز به برادري دارند اظهار تأسف مي كند.
در واقع اين امر ساخته دست «تركان عثماني» بود كه با «دولت صفوي» درگير بودند. آنان وقتي مي خواستند سنيان را بر ضد شيعيان تحريك كنند، كعبه را ملوث كرده، بر عهده شيعيان مي گذاشتند. طبيعي بود كه با اين اتهام، قلوب ساده عامه اي كه به قصد حج، فرسنگ ها راه آمده اند، چه مقدار بر ضد برادران شيعه شان تحريك مي شد!
شخصي كه عصامي و محبي از او ياد كرده اند «محمد مؤمن استرآبادي» است. افندي اشاره به شهادت او كرده اما وجه نادرستي را براي شهادت وي ياد كرده و آن اينكه او را متهم كرده كه قصد تغوّط در مقام حنفي را داشته است.12 خاتون آبادي نيز نوشته است كه محمد مؤمن در سال 1088 به سبب عداوت ديني به دست سنيان مكه به شهادت رسيد. به نظر مي رسد در ميان گزارش هاي فوق، گزارش «عصامي» دقيق تر از همه باشد. ما دو نمونه ديگر از اين دست حوادث را در سال هاي پس از آن نيز در تاريخ مشاهده مي كنيم، شايد موارد ديگري نيز از اين دست باشد:
يكي ديگر از علماي شيعه ايراني كه در مكه مورد ضرب و شتم قرار گرفت شيخ حسين بن ابراهيم تنكابني از خواص شاگردان ملاصدرا بوده است. او اهل حكمت بوده و مؤلفاتي نيز در اين زمينه داشته است. صاحب رياض كه با فرزند وي همدرس بوده، مي گويد: او در حالي كه خود را به مستجار يا حجرالاسود چسبانده بود، سنيان به گمان آنكه شرمگاه خود را به بيت مي مالد بر سر او ريخته و تا سرحد مرگ او را كتك زدند.13 وي با حال ناتوان از دست آنها خلاصي يافته به سمت مدينه حركت كرد، اما در «ربذه» كه اكنون به «رابق» معروف است درگذشته و در نزديكي قبر ابوذر غفاري به خاك سپرده شد.14 اين حادثه در سال 1101 يا 1105 رخ داده است.
در اولين سال حكومت محمد بن عبدالله بن سعيد بر مكّه، در سال 1143، فتنه اي از ناحيه عامه عليه شيعيان مكه برپا گرديد. سباعي مي نويسد: اين يكي از مصايبي است كه به نظر من ناشي از تعصبات و سوء تفاهم موجود بين شيعه و برادران سني آنها بوده است. واقعه از آنجا آغاز شد كه كاروان شيعيان اندكي پس از موعد حجِ سال 1143 به مكه درآمد و چون دير شده بود در مكه باقي ماند تا سال آينده حج را بجاي آورد. برخي از عامه گمان كردند كه آنان نجاستي را در كعبه گذاشتند و به همين جهت شورش كردند، سپاه نيز به دنبال آن شورش كرد. شورشيان به سراغ قاضي رفتند كه او نيز از دست آنان گريخت. پس از آن نزد مفتي رفته، او را همانند برخي از ديگر علما از خانه اش بيرون كشيدند و نزد «وزير الامارة» برده، بدون آنكه خصمي را معين كنند، از او خواستند اقامه دعوي كند. پس از آن اصرار كردند تا شيعيان را از مكه اخراج كند; آنگاه به بازار و ديگر جاي ها درآمده بر بيرون راندن آنان فرياد كرده و به غارت خانه هاشان پرداختند... بالاخره وزير مجبور شد تا شيعيان را از مكه بيرون كند. برخي از آنان از ترس به طائف و يا جده رفته و تنها پس از آنكه فتنه روي به خاموشي نهاد، وزير در پي آنها فرستاد تا به مكه بازگردند
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}